بزرگان موسیقی جنوب ـ ناصر عبداللهی

بزرگان موسیقی جنوب ـ ناصر عبداللهی

یادی از بزرگ مرد موسیقی جنوب ناصر عبداللهی
بزرگان موسیقی جنوب ـ ناصر عبداللهی

بزرگان موسیقی جنوب ـ ناصر عبداللهی

یادی از بزرگ مرد موسیقی جنوب ناصر عبداللهی

گفتگو با مهدی یراحی خواننده ی خوزستانی

به گزارش خبرنگار مهر، مهدی یراحی متولد 23 آبان 1360 در محله زیتون کارمندی است. او تا سن شش سالگی در محله زیتون کارمندی زندگی می کرد و بعد از آن تا 20 سالگی در منطقه نیوساید بود، سپس به تهران مهاجرت کرد. از یراحی تاکنون یک آلبوم با نام «منو رها کن» منتشر شده است که آهنگ «علی مودک» این آلبوم با استقبال گسترده ای در استان مواجه شد. وی همچنین تیتراژ برنامه های «کمی متفاوت» و تیتراژ پایانی برنامه ماه عسل دو سال پیش با نام «هرجای دنیایی دلم اونجاست» را خوانده و آهنگسازی کرده است. آلبوم اخیرش با نام «امپراتور» نیز قرار است مدتی دیگر وارد بازار شود.

با آهنگ «علی مودک» به هم استانی هایش معرفی شد، شاید این آهنگساز و خواننده با استفاده از مزیت یا حسنی که دارد و آن هم تسلط به دو زبان عربی و فارسی بود که توانست از این توان خود استفاده کند و شاید این یک «استراتژی» هنری از یراحی بود که او را به موفقیت رساند. اخیرا و در آستانه سال 92 نیز دومین تک ترانه عربی خود را با نام «من علمک» را نیز منتشر کرد. او می گوید: هنرمند برای موفقیتش در جامعه باید یک استراتژی داشته باشد. در استان خوانندگان انگشت شماری هستند که به موفقیت کشوری دست پیدا کردند.

*یک آلبوم و این همه سرو صدا؟
از نظر من همه لطف خدا بود. از ابتدا که شروع کردم تا زمانی که آلبوم منتشر شد همه آن لطف خداوند بود. من با تیمی کار کردم که اکثر آنها در حوزه کارشان در سطح کشور متخصص و برجسته هستند. روزبه بمانی (ترانه سرا) که واقعا صاحب سبک است. همه دوستانم همچنین سیروان خسروی در تنظیم الکتریک، فرزاد فتاحی(تنظیم)، زهرا آملی(ترانه سرا) که دو تا از ترانه‌ها را در این آلبوم سروده، همکار و همشهریم بهزاد رئیسی(تنظیم)، امیر مسعود میردامادی(ترانه سرا) و امیر مقیمی(عکس) و همچنین مهرداد احمدزاده(تنظیم)  همه از متخصصان در حوزه خودشان هستند. در یک اثر هنری پاپ تنها خواننده دیده می شود و این در حالی است که یک کار پاپ زحمت یک گروه است. همه اتفاقات بزرگ دنیا به وسیله کار گروهی صورت گرفته است و آلبوم من نیز از این قاعده مستثنا نیست و آلبومم محصول یک کار گروهی بود و نه  تنها کار مهدی یراحی.

چطور شد که به موسیقی رو آوردی؟
از سال 79 آهنگسازی می کردم و برای خوانندگان زیادی مثل سعید شهروز، علی لهراسبی، بهروز صفاریان و....آهنگسازی کردم.  اصلا قرار نبود آهنگسازی را به صورت جدی برای خوانندگان دیگر ادامه دهم و در نظر داشتم آهنگ سازی باشم که خودش آهنگهایش را می خواند. همچنین تاخیر در آماده شدن آلبوم به دلیل اینکه برخی آهنگ ها بیات شده و ذائقه روز نبودند. (با تاخیر در آماده شدن آلبوم به نظرم آمد که برخی آهنگ ها اصطلاحا بیات شده و مناسب شرایط روز نیستند) به همین خاطر شروع به آهنگسازی کردم. اولین آلبومی را که آهنگسازی کردم با صدای حسین استیری بود که در مجموع آلبوم موفقی بود و خوب شنیده شد.

بعد درگیر آهنگسازی شدید؟
بله همینطور است. بعد از آن درگیر آهنگسازی شدم و برنامه ای کاملا متفاوت به من پیشنهاد داده شد،شب شیشه ای برنامه ای بود که در سال 86 پخش شد و برنامه ای ساختار شکن در تلویزیون بود و اشخاص در این برنامه مهران مدیری، گلزار و... با اجرای رضا رشیدپور حضور پیدا کردند. پیشنهاد این کار را سال 85 به من دادند که خوانندگی و آهنگسازی تیتراژ پایانی و آهنگ سازی تیراژ ابتدای برنامه را من انجام دادم. چون برنامه در شبکه تهران پخش می شد به همین دلیل این کار فقط در تهران شنیده و با توفیق خوبی مواجه شد.

این آهنگ خوب شنیده شد. چه شد که آلبوم را شروع کردید؟
در آن برنامه آهنگ «منو رها کن» را می خواندم که استقبال مردمی از آن آهنگ من را به این فکر وا داشت که آلبوم را شروع کنم. در سال 88 نیز یک تیتراژ خواندم که این کار در فرایند جمع کردن آلبوم بود. تیتراژ ماه عسل با اجرای دوست خوبم احسان علیخانی نیز با اقبال عمومی مواجه شد. بعد از تیتراژ ماه عسل درگیر تکمیل آلبوم شدیم و اردیبهشت 90 توانستیم آلبوم «منو رها کن» را وارد بازار کنیم.

فاصله ضبط ترانه تا عرضه آلبوم به بازار خیلی طول کشید، چرا؟
از سال 87 استارت ساخت آلبوم زده شد و در اردیبهشت 90 به بازار آمد که حدود سه سال به طول انجامید. پروسه مجوز گرفتن کمی طول کشید. همچنین شرکتی که با آن قرارداد بسته بودیم یعنی شرکت «تصویر دنیای هنر» بنا به سیاست بازار و پخش آلبوم صلاح دانستند که دیرتر این آلبوم منتشر شود. البته انتشار این آلبوم در تایم بدی نبود، بهترین تایم هم نبود.

چرا بهترین زمان نبود؟
بهترین تایم، زمانی است که مدارس و دانشگاه ها دایر و در جریان باشند چون در این زمان جوانان بیشتر با هم در تعامل هستند و این نوعی تبلیغ برای کار ما به حساب می آید. در زمان انتشار آلبوم و قبل از آن مدتها بود که آلبومی منتشر نشده بود و تقاضا برای شنیدن آهنگ جدید محسوس بود و در کل از زمان انتشار آلبوم راضی هستم.

به عنوان یک خوزستانی چرا به تهران مهاجرت کردی؟
فضایی که من می خواستم در آن کار هنری انجام دهم و در نتیجه به پیشرفت برسم، آن زمان در اهواز مطلوب نبود. من از سال 75 تصمیم گرفتم که موسیقی را به صورت جدی دنبال کنم. ابتدا از اتاقم شروع کردم. فضای کاری ما تنها اتاق من بود که با معدود دوستانم در آن گرد هم می آمدیم تا در تعامل با هم باشیم و کار موسیقی انجام دهیم. اما این فضا خیلی کوچکتر از آن بود که من در ذهنم داشتم. من می خواستم حرفه ای کار بکنم اما در اهواز فضایی برای کار حرفه ای نبود. در آن زمان فضا خیلی بسته بود.
به یاد دارم همان موقع برای همکاری به صدا و سیمای اهواز رفتم، متاسفانه در آنجا با افرادی برخورد کردم و دیدم آنها به تنها چیزی که فکر نمی کنند موسیقی است و اصلا در آنجا هیچ اتفاق هنری نمی افتاد. همان موقع تشخیص دادم که حداقل برای کار حرفه ای باید از خوزستان خارج شوم و مجبور شدم به تهران مهاجرت کنم. به همین علت از سال 78 شروع به رفت و آمد به تهران کردم و از سال 81 ساکن تهران شدم. اقامت در تهران برایم خیلی سخت بود، هم از نظر مالی برایم سخت بود و هم وابستگی که به شهرم داشتم مزید بر علت شده بود. اگر فضا و امکانات مناسب در اهواز بود اصلا به تهران نمی رفتم. خوزستان استعدادهای زیادی دارد و همه توان آمدن به تهران را ندارند.

حضور جوانان خوزستانی را در حوزه هنر چگونه می بینی؟
خوزستان پر از استعداد است. من با بسیاری از موسیقیدانان استانها در ارتباط هستم، اما در خوزستان استعدادهای فوق العاده ای وجود دارد که متاسفانه این استعدادها مدیریت و هدایت نمی‌شوند. مگر اینکه هر کسی خودش تلاش کند و با زحمت خودش و بدون کمک هیچ نهاد استعداد خود را شکوفا کند که کاری فوق العاده مشکل است.

چطور شد آهنگ معروف عربی/فارسی «علی مودک»را خواندی؟
من دنبال کاری بودم که خودم دوست داشته باشم نه اینکه مد باشد برای اینکه به هر قیمتی شنیده بشوم همچنین نمی خواستم مردم من را به عنوان خواننده سبک بندری یا شش و هشت بشناسند. در رابطه با این آهنگ دیدم من مزیت و حسنی دارم که کمتر کسی دارد و آن تسلط به دو زبان عربی و فارسی بود که می توانستم به هر دو زبان بخوانم. ملودی ترانه «علی مودک» هم شیرین و هم شعرش با احساس بود. برای تنظیم این موسیقی تنها کسی که در ذهنم بود سیروان خسروی بود که چنین تنظیم هایی را خیلی خوب انجام می دهد. برای این ترانه دوستم زانیار خسروی دو پیشنهاد خیلی خوب داد، اولین پیشنهادش این بود که ریتم اصلی ترانه «علی مودک» دو چهارم بود که آن را به بندری و شیش و هشت تغییر دادیم.

احتمال کار دیگری در همین سبک وجود دارد؟
من حتما کار عربی انجام خواهم داد. اما کار عربی جدیدم کاملا متفاوت با کار قبلی می شود. من در ایران مخاطب عرب دارم که خیلی برایم قابل احترام هستند. در حال حاضر چند کار عربی انجام داده ام و شاید در آینده یک آلبوم عربی داشته باشم اما نیاز به تامل و تفکر زیادی دارد. قرار نیست کار هنری تولید شود بلکه باید کار هنری خلق شود. معتقدم که هنرمند برای موفقیتش در جامعه باید یک استراتژی داشته باشد، اینکه کسی استعداد داشته باشد و نتواند این استعداد را خوب مدیریت بکند هیچ وقت موفق نخواهد شد. زیرا از مهمترین فاکتورها در موفقیت کارهای پاپ همه گیر شدن آن است. کار پاپ باید فراگیر شود. متاسفانه جامعه امروز به دلیل ضعف مدیریت فرهنگی حتی ذائقه آن تغییر کرده است و کیفیت لذت بردن جامعه پائین آمده است. به همین رو برای انجام هر کار هنری جدید به تعمق و تحقیق جدی نیازمندیم.

چرا تا حالا کنسرتی عمومی در زادگاهتان برگزار نکردید؟
بله قصد داریم اگر بشود کنسرتی در اهواز اجرا کنم. متاسفانه به دلیل برخی مشکلات و بدقولی ها نتوانستیم در اهواز کنسرتی اجرا کنیم. اما احتمالا ابتدای سال جدید در اهواز یا سایر استانهای کشور اولین کنسرت را برپا کنیم. من دوست دارم اولین کنسرتم را برای همشهری هایم اجرا کنم. مخاطبان و مردم برای من خیلی قابل احترام هستند و در مکانی که کنسرت اجرا می شود نباید کوچکترین دغدغه ای داشته باشند و در شرایط مطلوب رفاهی قرار بگیرند. متاسفانه در استان خوزستان، فرهنگ کنسرت گذاری به صورت مطلوب وجود ندارد، ناگفته نماند که معدود کنسرت گذارهای خوبی هم داریم. باید مدیریت فرهنگی بتواند مانور خوبی در استان انجام بدهد. به هر حال سعی بر این است که سال آینده کنسرتمان را برگزار کنیم.

صحبت شما به عنوان یک نماینده هنری در پایتخت برای خوزستان چیست؟
موضوعی که من می خواهم در رابطه با آن بگویم ارتباطی با آن چیزی که مد نظرتان هست ندارد. روی سخنم با مسئولان محیط زیست است. اولین مشکل مردم خوزستان نیازهای اولیه زندگی همچون نفس کشیدن، آب خوردن و... است. متاسفانه هم استانیهایم در شرایط خیلی خیلی سختی زندگی می کنند. بحث مرگ و زندگی است و متاسفانه کسی عمق فاجعه را نمی داند.تا زمانی که همشهری  من هوای سالم برای نفس کشیدن ندارد در شرایط فعلی نمی تواند دغدغه فرهنگی داشته باشد و لاجرم از هنر لذت نمی برد. مشکل هم استانیهایم حالا هنر نیست، مردم آبادان و خرمشهر آب شرب مناسب ندارند. معضل هنر نیست بلکه مسائل اولیه انسانی همچون آب و هوا و... است. این در حالی است که خوزستان یکی از ثروتمند ترین استانهای کشور است.

گفتگویی با رضا صادقی

گپی خواندنی با مشکی پوش موسیقی ایران؛خواهش می‌کنم دانلود نکنید


به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، رضا صادقی یکی از خوانندگان محبوب موسیقی پاپ است که طرفداران زیادی هم دارد. این روزها آلبوم تازه او با نام «همین» منتشر شده است و پس از یک سال دوری از عرصه موسیقی توانسته آلبوم تازه‌اش را منتشر و کنسرت موسیقی را هم برای طرفدارانش برگزار کند.جام جم با او درباره حال و هوای این روزهایش به گفت‌وگو نشست.


او از مردم درخواست می‌کند آلبوم‌های موسیقی را دانلود نکنند و حالا که می‌توانند آنها را در سوپرمارکت‌ها براحتی تهیه کنند، با این کار هم به موسیقی هم کمک کرده و هم دانلود غیرقانونی آثار موسیقی را از خاطر خود پاک کنند.

چرا یک سال نبودید و نخواندید؟


من با شرکت قبلی که کار می‌کردم به مشکل خورده بودم و نمی‌توانستم کار کنم. این موضوع را همه جا گفته‌ام و همه می‌دانند. خواننده بازاری که نیستم! حال دلم خوب نباشد نمی‌توانم بخوانم. من هیچ وقت بازاری کار نکرده‌ام و همیشه براساس روحیات درونی‌ام می‌خوانم، ترانه‌ها و خوانندگی برایم صدای قلبم است و طبیعتا وقتی حال قلب و دلم خراب است، نمی‌توانم بخوانم. همین بود که ترجیح دادم یک سالی را گوشه‌ای ساکت بنشینم، به سفر بروم، با خودم خلوت و دوباره خودم را پیدا کنم.


در گفت‌وگوهایی که بعد از اکران فیلم سینمایی «بی‌خداحافظی» در جشنواره فیلم فجر داشتید، گفتید قرار است کتابی را به نام «همین» منتشر کنید، اما حالا آلبومی با این نام از شما منتشر شده است. چرا؟


دقت نظر شما و این ‌که به این نکته توجه کرده‌اید، برایم جالب است. حق با شماست. نام کتابی که در دست تالیف دارم، «همین» است، اما گاهی در زندگی‌مان با آثاری روبه‌رو می‌شویم که حال و هوایمان عوض شده است. حال وقتی یک هنرمند در این شرایط قرار بگیرد آثارش هم برایش حال و هوا و رنگ و بوی تازه‌ای دارند و برای این حس تازه یک عنوان جدید می‌خواهد.


من هم برای آلبوم تازه‌ام دنبال نامی بودم که خاص حال و هوای خودم باشد. هر چه گشتم، دیدم تحولات درونی و روحی یک هنرمند فراتر از این است که بشود در چند کلمه و جمله خلاصه‌ و از میان آنها نام آلبوم را جستجو کرد. همین شد که ترجیح دادم نام آلبومم را بگذارم «همین».


هیچ نام دیگری به ذهنتان نرسید؟


راستش اسم‌های زیادی مثل عاشقتم، کفش آهنی و... به ذهنم رسید، اما دیدم این آلبوم آنقدر سرشار از احساسات پاره‌پاره است که هیچ‌یک از این نام‌ها نمی‌تواند برایش گویا باشد. بهتر این است اسمی انتخاب کنم که خلاصه‌ای از احساساتم باشد.


چرا «همین» اینقدر غریب آمد؟


گفتم من با تهیه‌کننده قبلی کارهایم به مشکل خورده بودم و تاریخ انتشار آلبومم مدام به تأخیر می‌افتاد. حاشیه‌ها آنقدر زیاد شده بود که بر متن کار غلبه داشت و مدام مشکل تازه‌ای برایم ایجاد می‌کرد. به همین دلیل وقتی مجوزها آماده شد، تصمیم گرفتم بدون هیچ سر و صدایی و در سکوت کامل خبری آلبوم را منتشر کنم.


بالاخره هر طور بود باید منتشرش می‌کردم، حتی به قیمت غریب آمدن آلبوم. البته از طرف دیگر با توجه به مشکلاتی که داشتم حس کردیم شاید این طور انتشار دادن آلبوم باعث می‌شود آسیب کمتری به آن وارد شود.


اما ریسک بزرگی بود، چون این امکان وجود داشت که آلبومتان دیده نشود.


ببینید، مردم هر چه را که باید می‌بینند. منکر تاثیر خوب تبلیغ نمی‌شوم، اما این را هم می‌دانم که مردم ما در هر شرایطی آنچه را دوست دارند و مناسب می‌دانند، خواهند دید و آن طور که ما فکر می‌کنیم اسیر تبلیغات کاذب نمی‌شوند. به همین دلیل اصلا نگران نبودم. می‌دانستم همان‌طور که من مردم را دوست دارم، آنها هم مرا دوست دارند و همراهی​ام می‌کنند. این بود که ترس​ را کنار گذاشتم و آلبوم را منتشر کردم.


حالا فکر می‌کنید این آلبوم پرفروش باشد؟


به من می‌گویند که فروخته، اما من زیاد به فروشش فکر نمی‌کنم. البته می‌گویند سری اول آلبوم تمام شده و به پخش دوم رسیده، اما ضمن احترام به همه دوستانم باید بگویم این حرف‌ها را باور نمی‌کنم.


چرا در آلبوم‌تان اینقدر با خدا حرف زده‌اید؟


خدا همه چیز است. دلم می‌خواهد مدام با او حرف بزنم. وجه اشتراک همه آهنگ‌های آلبوم (جز کفش آهنی) استفاده از کلمه خداست. در آهنگ «نترس» حس کن این حرف خداست به خود من. مرا در پناه خودش می‌گیرد و می‌گوید نترس و این حس ارزشمندی است. همین که یادش هم می‌افتم برایم شیرین است.


نام کتابتان هم همین می‌ماند یا تغییر می‌کند؟


نه، تغییری نمی‌کند. این نام با حس کتابم هم همخوانی دارد و تغییرش نخواهم داد.


این کتاب شعر و ترانه است؟


نه، اتفاقا نثر است.


چه زمانی منتشر خواهد شد؟


باور کنید تاکنون چند بار این کتاب را نوشته‌ام. همیشه به انتها می‌رسم و بعد می‌شوم سراپا شک. می‌نویسم، می‌خوانم و بعد می‌گویم نکند زبان نوشتاری‌ام خوب نباشد. مثبت و مناسب نباشد. خلاصه آن که هر بار در پایان کار ترس سراغم می‌آید و باعث می‌شود کتاب را از ابتدا شروع کنم، اما اگر خدا بخواهد تا اواخر امسال آن را در چند بخش منتشر خواهم کرد.


شما یک سال فرصت داشتید کارهای دیگر خوانندگان پاپ را سر فرصت گوش دهید. می‌خواهم بدانم نظرتان نسبت به کارهایی که سال گذشته تولید شد، چیست؟


هم خوب بود و هم بد. خوب از این نظر که اجراها فوق‌العاده زیاد بود و من این موضوع را خیلی دوست داشتم. اجراهای محسن یگانه و احسان خواجه امیری را هم خیلی دوست داشتم. همه دوستانم وقتی کنسرت می‌گذاشتند خوشحال می‌شدم. می‌دانید برگزاری کنسرت‌ها قصه شیرینی است که نباید قیچی شود. به نظر من سال قبل پرچم موسیقی بالا بود.


کدام آلبوم‌های موسیقی را دوست داشتید؟


آلبوم بابک جهانبخش و احسان خواجه امیری خوب بود. آلبوم محسن چاوشی محترم بود. سال گذشته، سال اتفاقات خوب موسیقی پاپ بود، اما... .


اما چه؟ مورد ناراحت‌کننده‌ای هم وجود داشته است؟


با همه این تفاسیر باز هم یک تشکل، انجمن یا گرایشی با هم جمع نشدند که بتوانیم یک صنف داشته باشیم. الان فضای کارمان باز شده است. باید در این شرایط به فکر خودمان باشیم. الان می‌توانیم حرف بزنیم و آدم‌هایی هستند که تجربه موسیقی پاپ دارند و می‌توانند خواسته‌هایشان را با زبان و بیان درستی از مسئولان بخواهند. من نمی‌دانم جزو کدام صنف هستم.


اگر بنا باشد حقوق مصنفان و مولفان را لحاظ کنند من مولف و مصنف هستم، نه شرکت مورد نظر. همیشه دوست داشتم مثل خانه سینما یک خانه موسیقی وجود داشته باشد. مثل یک خانه موسیقی که مخصوص موسیقی پاپ باشد و خودمان وکیل انتخاب کنیم و خودمان حقوق را دریابیم و اجتماعات و جشنواره‌ها را اداره کنیم.


وقتی شما اهالی موسیقی پاپ خودتان با هم کنار نمی‌آیید چه فایده؟


به خدا کنار می‌آییم. فرصت می‌خواهیم. ما درگیر حاشیه‌ها هستیم. فلان خواننده تا به حال به من حرف بدی نزده است. کسی که کنار من نشسته می‌گوید او حرف بدی زده است. نباید درگیر این حاشیه‌ها شویم. این را هم تنها با مرور زمان و قرار گرفتن کنار هم می‌توانیم بفهمیم. حواشی، ما را از هم دور کرده است وگرنه وقتی همدیگر را می‌بینیم خیلی هم با هم خوب هستیم.


در ساخت آثارتان چقدر ذائقه مردم را در نظر می‌گیرید و چقدر نگاه خودتان به موسیقی را؟


50 ـ 50 است. ببینید من همیشه گفته‌ام و باز هم می‌گویم این مردم هستند که به ما می‌گویند چه بخوانیم و چگونه بخوانیم. آنها قرار است کار مرا دوست داشته باشند و با نظرشان نسبت به یک قطعه موسیقی به ما یاد می‌دهند کارهای بعدی مان را چطور بسازیم. ضمن این که مردم با موسیقی که گوش می‌دهند به ما یاد می‌دهند چه می‌خواهند.


در تمام شهرها همین طور است و فقط تهران نیست. مثلا وقتی من به یک شهر دورافتاده می‌روم و می‌بینم مردم با موریکونه و سیناترا آشنایی داشته و برخی کارهایشان را دوست دارند، به من یاد می‌دهد چه می‌خواهند و چه آهنگ‌هایی برای ذائقه شنیداری‌شان شیرین است. در اصل مردم معلم من هستند و همه به معلم خود احترام می‌گذارند. همان طور که من به مردم احترام می‌گذارم و دوستشان دارم.


بسیاری از فعالان موسیقی پاپ، خط سیر مشخصی در کارهای خود ندارند و در مسیر مشخص و هدفمندی حرکت نمی‌کنند. به نظر شما این موضوع به موسیقی آسیب نمی‌زند؟


موسیقی پاپ دچار سرگردانی خاصی است؛ چرا که از ابتدا نادرست تعریف شده است و تنها در حد گیشه به آن نگاه می‌شود تا جایی که برخی فراموش کرده‌اند خواننده پاپ باید هنرمندانه عمل کند، نه این‌که تنها به دنبال فروش بیشتر باشد.


خواننده‌های قدیمی‌تر این عرصه به مراتب ماندگارتر از خوانندگان جوان هستند، چون آنها می‌دانستند مهم خواندن نیست، بلکه ماندن است. نتیجه‌اش هم کارهای ماندگار کسانی مانند مرحوم فرهاد است که هنوز هم آهنگ‌هایش برایمان شیرین و ماندگار است.


وقتی برایمان از «والا پیام‌دار محمد(ص)» می‌گوید با او همراه می‌شویم یا برای همه ما «بوی عیدی، بوی کاغذ رنگی» سرشار از خاطراتی زیبا و فراموش‌نشدنی است.اما در شرایط امروز می‌بینیم آهنگ‌های سخیف زیاد شده است و کمتر شاهد خلق شاهکار در عرصه موسیقی پاپ هستیم. اغلب خواننده‌ها می‌خواهند حس کنند هنوز هم می‌خوانند!


در نتیجه رسیده‌ایم به آهنگ‌هایی مثل «دل رو بلوتوث کن نرو!» فکر می‌کنم موسیقی پاپ در جامعه ما نیاز به یک بازتعریف اساسی دارد، بهتر است ابتدا مشخص کنیم برای چه کسانی می‌خوانیم؛ برای اسپیکرهای بزرگ ضبط‌ها یا برای مردم.


بسیاری از ترانه‌های شما تصویری است و شاید به همین علت مردم با آثار شما ارتباط خوبی برقرار می‌کنند. نظر شما درباره این موضوع چیست؟


جهان امروز، جهان تصویر است. قتل و کشتار، خوشایند و ناخوشایند و حتی چیپس و پفک هم برای موفقیت سراغ تصویر می‌روند. ضمن این‌ که من در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده‌ام و ذهنم خواه‌ناخواه کارکردهای تصویر را می‌شناسد.


از طرف دیگر، معتقدم اگر قرار باشد به گونه‌ای صحبت کنیم که مخاطب بعد از شنیدن آن نیاز داشته باشد لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین را باز کند تا معنی آن را بفهمد، عقب‌نشینی کرده‌ایم. سیدعلی صالحی می‌گوید: «رازی است در سادگی که همگان نمی‌دانند» فکر می‌کنم این راز را کشف کرده‌ام و به اهمیت این سادگی پی برده‌ام، بنابراین دوست دارم از چیزهایی حرف بزنم که برای جامعه‌ام قابل درک بوده و تصویر ساده‌ای داشته باشد.


و حرف آخر؟


از مردم خوبمان تمنا می‌کنم اگر فرصت کردند و توانستند آلبوم را گوش کنند، آهنگ‌ها را در خاطر عزیزشان نگه دارند و آنها را دانلود نکنند! امروزه آلبوم‌های موسیقی در سوپرمارکت‌ها هم عرضه می‌شو​د و می‌توان براحتی آنها را تهیه کرد. پس خواهش می‌کنم آلبوم‌ها را دانلود نکنند.


کنسرت رضا صادقی و چند نکته


رضا صادقی، خواننده پرکاری است. او کم‌کم به جایی رسیده که تقریبا در هر سال یک آلبوم منتشر می‌کند. این جدا از آلبوم‌هایی است که گاهی به صورت غیررسمی از این خواننده منتشر می‌شود. آخرین آلبوم رضا صادقی که طرفداران زیادی هم کسب کرده است، «همین» نام دارد. علاقه‌مندان موسیقی حتما در سوپرمارکت‌ها و فروشگاه‌های محصولات فرهنگی و هنری پوستر این آلبوم را دیده‌اند.


جالب است بدانید این آلبوم در بیشتر نظرسنجی‌های پایگاه‌های اینترنتی جزو پرطرفدارترین آلبوم‌های سال 1392 انتخاب شده است. مثلا این آلبوم در نظرسنجی پایگاه اینترنتی موسیقی ما، رتبه سوم را دارد. البته باید این را هم اضافه کرد که رضا صادقی در سال 1391 که یکی از موفق‌‌ترین سال‌های موسیقی پاپ کشور بود، آلبومی منتشر نکرد و تنها آلبوم غیررسمی «عاشقم» با صدای او شنیده شد.


به مناسبت انتشار آلبوم «همین» رضاد صادقی و گروهش روزهای جمعه و شنبه گذشته، در مرکز همایش‌های برج میلاد تهران به اجرای کنسرت پرداختند. رضا صادقی در هر دو شب قطعات یکسانی را برای هوادارانش خواند. تنوع آهنگ‌های انتخابی رضا صادقی طوری بود که از آلبوم‌های مختلف او در سال‌های مختلف آهنگی اجرا شد.


با این حال هواداران او بیشتر آهنگ‌های قدیمی را از حفظ می‌خواندند. در کنسرت اخیر رضا صادقی چند نکته قابل توجه بود که ما فارغ از ارزش‌گذاری مثبت یا منفی به ذکر برخی از آنها می‌پردازیم: نخست ادای احترام رضا صادقی به چهره‌هایی چون ناصر عبداللهی و برخی شاعران مانند بامداد و فروغ فرخزاد و همچنین عسل بدیعی در هر دو شب اجرا. دیگر خدامحور بودن اغلب ترانه‌هایی که رضا صادقی آنها را برای اجرا انتخاب کرده بود. سوم زیاد بودن مدت زمانی که رضا صادقی بین اجرای آهنگ‌ها با مردم صحبت می‌کرد.


در واقع مدت زمانی که رضا صادقی در کنسرتش با مردم صحبت می‌کرد تقریبا مساوی زمانی بود که به اجرای آهنگ‌ها می‌پرداخت و نکته آخر که به رضا صادقی برنمی‌گردد و به اصحاب رسانه مرتبط است، این که متاسفانه نه درباره کنسرت رضا صادقی، بلکه در کنسرت هیچ یک از خوانندگان، هیچ رسانه‌ای بجز کار خبری و اطلاع‌رسانی، به نقد و تحلیل و آسیب‌شناسی کنسرت نمی‌پردازد که امیدواریم این روند اصلاح شود.

«ناصر عبداللهی» از منظر یک بندرعباسی

«ناصر عبداللهی» از منظر یک بندرعباسی

  «منیرو روانی‌پور» می‌گوید:"من صحبت استان هرمزگان را می‌کنم، اصلا آنجا یک تفاوت کلی دارد با منطقه جنوب ما، یعنی جنوب بوشهر. چیزهای شگفت‌انگیزی وجود دارد، فرض کنید وارد بندرعباس که می‌شوید، گیتار ساز بومی‌شان است."(1)

اما سوال این است که چرا گیتار از دیرباز در موسیقی هرمزگان اینقدر پر رنگ بوده است؟ اولین چیزی که به ذهن می‌رسد حضور "ابراهیم منصفی" موسیقی و ترانه‌های اوست که خیلی‌ها برای خواندن و زمزمه کردن آن‌ها دست به گیتار می‌برند؛ اما بسیاری هم هستند در همین هرمزگان و  بندرعباس که گیتار می‌زنند اما کاری به موسیقی منصفی ندارند. من فکر می‌کنم پاسخ ما آنجاست. زیرا منصفی هم وقتی دست به گیتار بُرد؛ پیش از او منصفی دیگری وجود نداشت که بخواهد کارهای او را بزند!

+++

  موسیقی «ناصر عبداللهی» با همه‌ی سر و صدایش هیچ‌گاه در بندرعباس جریان‌ساز نبوده است. معدود افرادی هستند که تنها سعی در کپی‌برداری از صدا و فضایی موسیقیایی او را دارند اما این اثرگذاری فقط در همین حد باقی مانده است. و بر خلاف موسیقیِ منصفی که در بندرعباس و حتی ایران امروز جریان پیدا کرده و اثرگذار و جریان‌ساز بوده موسیقی ناصر از این نظر نحیف بوده و با مرگ او، موسیقی او هم به پایان رسیده است. حتی «محمد روهنده» خواننده‌ی عروسی بندرعباسی هم از او اثرگذارتر بوده هر چند این اثرگذاری نتیجه سخیفی برای موسیقی عروسی  بندرعباس داشت. شاید در همین یادداشت به چرایی این پایان موسیقایی هم بپردازم.

+++

  «فاطمه رضایی» خواننده، آهنگ‌ساز و ترانه‌سرای سال‌های دور موسیقی محلی بندرعباس، نقل می‌کرد که: در آن روزها مسئولین برای تمرین خانه‌ای تهیه کرده بودند ما پیش از ضبط در صدا و سیما، آنجا تمرین می‌کردیم و برای اینکه کارها درز پیدا نکند و کسی مزاحم تمرین نشود اجازه نمی‌دادند هیچ کس به آن خانه نزدیک شود. چند پاسبان در حوالی خانه نگهبانی می‌دادند و مسئول حفظ حریم این خانه بودند. اما در این میان کودکی بود که همیشه دور از چشم پاسبان‌ها می‌آمد و گوش می‌ایستاد. وقتی گیر می‌افتاد، می‌گفت: "من داشتم از اینجا رد می شدم. خیلی علاقه داشت!" (2)



+++

اوایل دهه هفتاد بود که ناصر از اجرای موسیقی در عروسی‌ها دست کشید و  پس از یک سکوت طولانی ناگهان و هم زمان با پنج آلبوم متفاوت و به زعم خود او "معنوی" در بندرعباس منتشر شد. قطعه‌های " انسان غافلن"، "سر سویدا"، "خداوند عیسی" و "گنوغ" از این آلبوم‌ها در آمدند و این آخری: گنوغ (دیوانه) شاهکار ناصر بود در آن زمان. گنوغ، ترانه‌ای بود از «صالح سنگبُر» بهترین فوتبالیست بندرعباس، که سر پیری رو آورده بود به ترانه‌سرایی و از قضا ترانه‌های اجتماعی او، کارهایی در خور اند. گنوغ فضای موسیقیایی تازه‌ای برای موسیقی بندرعباس بود. بعدها اختلاف صالح و ناصر باعث شد این کار در دوران حرفه‌ای ناصر ضبط نشود. صالح: "به ایشان گفتم شما دیگر گنوغ نیستی و حق نداری گنوغ را بخوانی!" این‌گونه بود که فقط بندرعباسی‌ها توانستند اوج کار ناصر و صالح را بشنوند. "محمد رفیع اشعری" نوازنده و سازنده عود می‌گفت: "ناصر در این کار از تکنیک‌های نوازندگی عود هرمزگان استفاده کرده است." (3)

 رگه‌هایی که احتمالا ناصر در کودکی از همان گوش ایستادن‌ها در ناخودآگاه خود ذخیره کرده بود.

+++

  سال‌ها پس از منحل شدن گروه "لیوا" و هجرت "علی حبیب‌زاده"، این ناصر بود که موسیقی بندرعباس را در سطح ملی مطرح و نگرش عوام از موسیقی بندرعباس را اصلاح می‌کرد. او به گمان من حتی القائات نادرست رسانه‌ها در مورد چهره و سیمای بندرعباسی‌ها را نیز دگرگون کرد.

+++

  "جوانکی دیدم خوش بر و رو؛ شیرین؛ خوش تیپ که آهنگی می‌خواند به نام "فاطمه بنت نبی"... بسیار شیرین؛ جذاب و دلنشین. صدایی با حلاوت ویژه، تناژ بسیار زیبای بم، دارای ریتم درونی بسیار زیبا... ناصر عبداللهی خواننده و ملودی‌سازی بسیار شایسته بود، احاطه‌اش بر تمام ریزه‌کاری‌های خوانندگی به حد کمال بود...بزرگ‌ترین حسن‌اش احاطه بر موسیقی جنوب ایران بود مخصوصا بندرعباس... تسلط‌اش به آن گویش..." ] گزیده‌ای از سخنان فریدون شهبازیان [

+++

  چندی پیش من  از ترانه‌سرایی که در مرکز است و بسیار علاقمند است به موسیقی هرمزگان؛ پرسیدم چه در موسیقی و ترانه هرمزگان می‌بینی که جذب آن شده‌ای؟ بدون مکث پاسخ داد: "گویش موسیقیایی." ناصر تسلط خوبی بر این گویش موسیقیایی داشت. شاید منشا این ریتم درونی صدایی که فریدون شهبازان از آن یاد می‌کند، تسلط ناصر بر این گویش و ویژگی‌های موسیقیایی آن باشد. گوش کنید "یمبو سئنه" را که ناصر از قابلیت‌های این گویش در نوشتن ترانه و هم خواندن آن به خوبی استفاده کرده است.

همَه ممنون خدا      دلِ پر از شکر و صنا

دور شیطُن سر اَبو   اگذرِد دور ِ بلا



+++

    اگر به کارهای اخیر ناصر گوش دهیم، کارهای بندرعباسی که گیتار آن را هم خود او نواخته، به کنه‌ی سخن منیرو راونی‌پور بیشتر پی می‌بریم. ناصر هر چند در ردیف بهترین گیتاریست‌های بندرعباس جای ندارد؛ اما در اجرای ریتم بندرعباسی و اجرای کامل‌تر و ظریف‌تر و شفاف‌ترِ آن با گیتار تردیدی نیست که بهترین است. به ویژه کارهای تازه‌تر که او در فرم‌های ملودیک و آکوردبندی دارد به موسیقی محلی بندرعباس نزدیک‌تر هم می‌شود و ریتم را هم به بهترین شکلی که تا کنون شنیده‌ نشده، پیاده می‌کند. وقتی این کارها را که اغلب ضبط خانگی هستند گوش می‌دهیم، حس می‌شود، این ساز کاملا یک ساز بومی است. کاملا بندرعباسی. (به این آثار ندارید رجوع به قطعات "نقش جمال" و یمبو سئنه" کمک می‌کند.)

  از خوش اقبالی ناصر و دیگر موزیسین‌ها و گیتاریست‌ها ریتم بندرعباسی ساختاری دارد که خیلی خوب بر روی گیتار اجرا می‌شود و اجازه می‌دهد ما حس کنیم با یک ساز بومی طرف هستیم.

+++

 ناصر عبداللهی که متولد دهم دی ماه 49 بود، در 29 آذر 85 در گذشت، چند ماه پس از درگذشت آن پیرمرد ترانه سرا؛ صالح سنگبر.